سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 331
بازدید دیروز : 149
کل بازدید : 313792
کل یادداشتها ها : 189
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
 
نامه یه دختر کوچولو به بابا مامانش!

 


  
 

جام جم آنلاین: اخبار رسیده از امان، پایتخت اردن حاکی از آن است که «رغد» دختر دیکتاتور سابق عراق «صدام حسین» چند روز پیش به طور محرمانه توسط نیروهای پلیس بین المللی “اینترپل” بازداشت شد.

به گزارش شیعه آنلاین ، گفته می شود به رغم بازداشت «رغد» 42 ساله، اما وی همچنان در کشور اردن است و به خارج این کشور انتقال داده نشده است.

وی به حمایت مالی و پشتیبانی از گروهک های مسلح تروریستی در عراق متهم است. حکم بازداشت وی در سال 2009 توسط اینترپل صادر شد اما با دخالت و میانجیگری مقامات اردنی بازداشت وی به طور موقت متوقف شد.

اما دادگاه عالی جنایات عراق، مدتی پیش پس از بررسی رفتارها و اقدامات جدید وی، حکم بازداشت جدیدی علیه «رغد» صادر کرد.
بررسی های دادگاه عالی جنایات عراق نشان می دهد که دختر صدام به رغم تعهد به عدم دخالت در امور عراق و عدم حمایت از گروهک های مسلح، اما همچنان به اقدامات سابق خود ادامه می دهد و چندین عملیات تروریستی علیه شخصیت های مختلف عراق به دستور و نظارت مستقیم خود او انجام شده است.

قابل ذکر است «رغد» از سال 2003 میلادی یعنی زمان سقوط رژیم بعث سابق عراق تاکنون به همراه مادر، خواهر و دیگر اعضای خانواده «صدام حسین» در پایتخت اردن و زیر پوشش «ملک عبدالله دوم» پادشاه اردن زندگی می کند

منبع : جام جم آنلاین


  

آموزش اعتماد به نفس در سه ثانیه ! ش


.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.
.
.
.
.
.

http://www.redlink1.com/mydocs/group/60/16.jpg
.
.
.
.
.


  
چه کنم با شرم گناه

مردی از اهل حبشه نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: یا رسول الله! گناهان من بسیار است، آیا در توبه به روی من باز است؟

پیامبر (ص) فرمود: آری راه توبه بر همگان، هموار است. تو نیز از آن محروم نیستی.

مرد حبشی از نزد پیامبر (ص) رفت. مدتی نگذشت که بازگشت و گفت: یا رسول الله! آن هنگام که معصیت می کردم، خداوند مرا می دید؟ پیامبر (ص) فرمود: آری، می دید.

مرد حبشی، آهی سرد از سینه بیرون داد و گفت: توبه، جرم گناه را می پوشاند، چه کنم با شرم آن؟
در دم نعره ای زد و جان داد.


  
نبوغ ریاضی امام علی

شخصی در حال مرگ بود و قبل از مرگش او وصیت کرد: من 17 شتر و 3 فرزند دارم
شتران مرا طوری تقسیم کنید که بزرگترین فرزندم نصف انها را و فرزند دومم یک سوم انها را و فرزند کوچکم یک نهم مجموع شتران را به ارث ببرند

وقتی که بستگانش بعد از مرگ او این وصیت نامه را مطالعه کردند متحیر شدند
و به یکدیگر گفتند ما چطور می توانیم این 17 شتر را به این ترتیب تقسیم کنیم؟

و بعد از فکر کردن زیاد به این نتیجه رسیدند که تنها یک مرد در عربستان می تواند به انها کمک کند
بنابراین انها به نزد امام علی رفتند تا مشکل خود را مطرح کنند

حضرت فرمود: رضایت میدهید که من شترم را با شتران شما اضافه کنم آنگاه تقسیم بنمایم.
 گفتند: چگونه رضایت نمی دهیم.

پس شتر خویش را به شتران اضافه نمود و به فرزند بزرگ که سهمش نصف شتران بود، نه شتر داد.
به فرزند دوم که سهمش ثلث شتران بود، شش شتر داد
و به فرزند سوم که سهم او یک نهم بود، دو شتر داد
در اخر یک شتر باقی ماند که همان شتر حضرت بود!


  
درس مدیریتی

هرگز پروژه ای رو قبل از اینکه تمام منابع در دسترس باشه شروع نکنید



  
زندگی خوابگاهی به روایت تصاویر

ساعت ? نصف شب یک اتاقcancan.gif

 

 ساعت ? نصف شب کل خوابگاه منهای سرپرست za2.gif

 

 

 ساعت ? صبح هنگام خواب       pillowfight.gif

 

وضعیت تحصیل در خوابگاهbliss.gifreading.gifbliss.gif

 

اولین روزهای خوابگاهgrouphugg.gif

 

گفت و گوی صمیمانه برسرآماده کردن صبحانه بعد از گذست چند روز 3ztzsjm.gif

 

پایان گفت و گو stretcher.gif

 

امکانات غذایی در خوابگاه desertsmile.gif

 

طریقه ظرف شستن در خوابگاه   angry.gif

 

 

اواخر ترم وضعیت ??درصد دانشجویان4hba7gi.gif

 

و این هم آخر عاقبتش!!2LJ6NNA.GIF


  

جعبه کفش ! ...

زن وشوهری بیش از 60 سال بایکدیگر زندگی مشترک داشتند.
آنها همه چیز را به طور مساوی بین خود تقسیم کرده بودند.
در مورد همه چیز باهم صحبت می کردند وهیچ چیز را از یکدیگر پنهان نمی کردند
مگر یک چیز : یک جعبه کفش در بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند ودر مورد آن هم چیزی نپرسد

در همه این سالها پیرمرد آن را نادیده گرفته بود اما بالاخره یک روز پیرزن به بستر بیماری افتاد وپزشکان از او قطع امید کردند.
در حالی که با یکدیگر امور باقی را رفع ورجوع می کردند پیر مرد جعبه کفش را آوردونزد همسرش برد
پیرزن تصدیق کرد که وقت آن رسیده است که همه چیز را در مورد جعبه به شوهرش بگوید.
پس از او خواست تا در جعبه را باز کند.
وقتی پیرمرد در جعبه را باز کرد دو عروسک بافتنی ومقداری پول به مبلغ 95 هزار دلار پیدا کرد پیرمرد دراین باره از همسرش سوال نمود.
پیرزن گفت :هنگامی که ما قول وقرار ازدواج گذاشتیم مادربزرگم به من گفت که راز خوشبختی زندگی مشترک در این است که هیچ وقت مشاجره نکنید او به من گفت که هروقت از دست توعصبانی شدم ساکت بمانم ویک عروسک ببافم.

پیرمرد به شدت تحت تاثیر قرار گرفت وسعی کرد اشک هایش سرازیر نشود، فقط دو عروسک در جعبه بود پس همسرش فقط دو بار در طول زندگی مشترکشان از دست او رنجیده بود از این بابت در دلش شادمان شد پس رو به همسرش کرد وگفت این همه پول چطور؟ پس اینها ازکجا آمده؟
در پاسخ گفت :آه عزیزم این پولی است که از فروش عروسک ها به دست آورده ام.


  
روزی که کنترلم رو از دست دادم
 
اینکه آدم هر لحظه کنترلشو تو دست داشته باشه خیلی اهمیت داره

وقتی کنترلتو از دست بدی، چنان دچار سردرگمی می شه که خدا میدونه

و انگار دیگه هیچ کار دیگه ای ازت بر نمیاد،

تو این شرایط ممکنه کاری بکنی که دیگه قابل جبران نباشه،

یه خاطره از یه دختر پسر ایرانی براتون میگم شاید کمک خوبی برای هممون باشه تا به مشکل اونا دچار نشیم

موضوع: روزی که کنترلم رو از دست دادم



.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.


ش

  
+ سلام سان بر شما مبارک سال خوبی داشته باشید. یه سری هم به ما بزنید






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ