بیلبورد تبلیغ حجاب در تهران
این یعنی اینکه دخترا شکلات هستند و پسرا مگس و حجاب مثل پوست شکلات می مونه!
حالا به سوالات زیر جواب دهید:
1- شباهت دخترها به شکلات در این است که …
الف- هر دو به کشورهای عربی صادر می شوند
ب- هر دو را باید بسته بندی کرد تا فاسد نشوند
ج- هر دو باید دور از دسترس اطفال نگهداری شوند
د- هر دو برای لذت بردن ساخته شده اند و خاصیت دیگری ندارند
----------------------------------------------------------------------
2- دختری که در محل کار حجاب را رعایت می کند
ولی در خانه پارتی می اندازد چه نوع شکلاتی است؟
الف- شکلات مغزدار
ب- شکلات رژیمی
ج- شکلات دو رنگ
د- هات چاکلت
----------------------------------------------------------------------
3- اگر نسبت دخترهای بدحجاب به پسرهای دخترباز مانند
نسبت شکلات باشد به مگس، نسبت پسرهای دخترباز به بچه مثبت ها مانند نسبت …
الف- مگس بالدار است به مگس بی بال
ب- مگس سالم است به مگس دیابتی
ج- مگس معمولی است به خرمگس
د- مگس سمج است به مگس بی بخار
----------------------------------------------------------------------
4-اصطلاح (( شکلات پیچ )) به چه معنی است؟
الف- دختری با حجاب خفن که فقط یک چشمش بیرون است
ب- میت کفن شده
ج- کسی که دوست دخترش او را پیچانده باشد
د- الف و ب صحیح است
----------------------------------------------------------------------
5- پسری که با دخترهای گشت ارشاد دوست می شود چه نوع مگسی است؟
الف- خرمگس
ب- مگس نابینا
ج- مگس سرکه
د- مگس قانع
----------------------------------------------------------------------
6- اگر دخترها شکلات باشند و پسرها مگس نقش گشت ارشاد برابر است با …
الف- خرمگس معرکه
ب- پشه بند
ج- بسته بند سیار
د- صاحب قنادی
دختر بچه باهوش
مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.
بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت:
چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می دی، می تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.
ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد، مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات ها
خجالت می کشه گفت: "دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلاتهاتو بردار"
دخترک پاسخ داد: "عمو! نمی خوام خودم شکلاتها رو بردارم، نمی شه شما بهم بدین؟"
بقال با تعجب پرسید:
چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می کنه؟
و دخترک با خنده ای کودکانه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!
ارتباط آمار طلاق در انگلیس و فیس بوک
در بررسی پنج هزار دادخواست طلاق سال گذشته در انگلیس
بیش از 33 درصد عامل طلاقها فیس بوک بوده است.
با توجه به آمار سال 2009، در سال گذشته این آمار 20 درصد افزایش پیدا کرده است.
سخنگوی موسسه حقوقی طلاق آنلاین انگلیس، "مارک کینان"
میگوید: "اگر کسی بخواهد با جنس مخالف رابطه مخفیانه برقرار کند،
فیس بوک راحتترین مکان برای انجام این کار میباشد".
مدت زیادی از زمان ازدواجشان میگذشت و طبق معمول زندگی فراز و نشیبهای خاص خودش را داشت.
یک روز زن که از ساعتهای زیاد کار شوهر عصبانی بود و همه چیز را از هم پاشیده میدید، زبان به شکایت گشود و باعث ناامیدی شوهرش شد. مرد پس از یک هفته سکوت همسرش، با کاغذ و قلمیدر دست به طرف او رفت و پیشنهاد کرد هر آنچه را که باعث آزارشان میشود را بنویسید و در مورد آنها بحث و تبادل نظر کنند.
زن که گلههای بسیاری داشت بدون اینکه سرخود را بلند کند، شروع کرد به نوشتن.
مرد پس از نگاهی عمیق و طولانی به همسر، نوشتن را آغاز کرد.
یک ربع بعد با نگاهی به یکدیگر کاغذها را رد وبدل کردند. مرد به زن عصبانی و کاغذ لبریز از شکایت خیره ماند…
اما زن با دیدن کاغذ شوهر، خجالت زده شد و به سرعت کاغذ خود را پاره کرد.
شوهرش در هر دو صفحه این جمله را تکرار کرده بود:
”دوستت دارم عزیزم”
در 4 سالگى ... موفقیت عبارت است از ... کثیف نکردن شلوار
در 7 سالگى ... موفقیت عبارت است از ... پیدا کردن راه خانه (از مدرسه)
در 12 سالگى ... موفقیت عبارت است از ... داشتنِ دوست (یافتن)
در 18 سالگى ... موفقیت عبارت است از ... گرفتن گواهى نامه رانندگى
در 20 سالگى ... موفقیت عبارت است از ... برقرارى رابطه
در 35 سالگى ... موفقیت عبارت است از ... پول داشتن
در 45 سالگى ... موفقیت عبارت است از ... پول داشتن
در 55 سالگى ... موفقیت عبارت است از ... پول داشتن
در 60 سالگى ... موفقیت عبارت است از ... برقرارى رابطه
در 65 سالگى ... موفقیت عبارت است از ... تمدید گواهى نامه رانندگى
در 70 سالگى ... موفقیت عبارت است از ... داشتنِ دوست (تنهایی)
در 75 سالگى ... موفقیت عبارت است از ... پیدا کردن راه خانه (از هر کجا)
در 80 سالگى ... موفقیت عبارت است از ... کثیف نکردن شلوار
سوال و جواب فنی از پسر و پدر
از بابا پرسیدم بچه چه جوری میاد توی شکم مامانش ؟
بابا کمی فکر کرد. بعد گفت بیا بریم توی حیاط. به حیاط رفتیم.
بابا یکی از بته های گل سرخ رو نشون داد و گفت
- این بته اول یک تخم کوچیک بوده. بعد این تخم رو تو زمین کاشتیم.
بعد بهش آب دادیم و بعد از مدتی بزرگ شد و حالا شده این بته بزرگ که می بینی.
منم تخم تو رو توی شکم مامانت کاشتم و بعد تو آمدی
... - با دست کاشتی یا با بیلچه ؟
بابا کمی رنگ به رنگ شد و گفت
- با یک جور بیلچه مخصوص
- پای من آب هم دادی ؟
-آره? آب هم دادم
- با آب پاش دادی یا با شلنگ ؟
بابا نگاه تندی به من کرد.
چرا عصبانی شده بود ؟ ولی من باید بدونم
- با شلنگ پسرم
- بابا ? خودتون آب دادین یا مش رضا باغبون؟
بابا یک دفعه برگشت و یک چک زد تو گوشم و گفت
- برو گمشو پدر سوخته.