سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 38
کل بازدید : 314144
کل یادداشتها ها : 189
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

زن گرفتم شدم ای دوست به دام زن اسیر
من گرفتم تو نگیر

چه اسیری که ز دنیا شده ام یکسره سیر
من گرفتم تو نگیر

بود یک وقت مرا با رفقا گردش و سیر
یاد آن روز بخیر

زن مرا کرده میان قفس خانه اسیر
من گرفتم تو نگیر

یاد آن روز که آزاد ز غمها بودم
تک و تنها بودم

زن و فرزند ببستند مرا با زنجیر
من گرفتم تو نگیر

بودم آن روز من از طایفه دُرد کشان
بودم از جمع خوشان

خوشی از دست برون رفت و شدم لات و فقیر
من گرفتم تو نگیر

ای مجرد که بود خوابگهت بستر گرم
بستر راحت و نرم

زن مگیر ؛ ار نه شود خوابگهت لای حصیر
من گرفتم تو نگیر

بنده زن دارم و محکوم به حبس ابدم
مستحق لگدم

چون در این مسئله بود از خود مخلص تقصیر
من گرفتم تو نگیر

من از آن روز که شوهر شده ام خر شده ام
خر همسر شده ام

می دهد یونجه به من جای پنیر
من گرفتم تو نگیر

شعر از ایرج میرزا


  

امان از دست خانم ها!
یک خانم 45 ساله که یک حمله قلبی داشت و در بیمارستان بستری بود.
در اتاق جراحی که کم مونده بود مرگ را تجربه کند خدا رو دید و پرسید: آیا وقت من تمام است؟
خدا گفت:نه شما 43 سال و 2 ماه و 8 روز دیگه عمر می کنید.

در وقت مرخصی خانم تصمیم گرفت در بیمارستان بماند و عملهای زیر را انجام دهد
کشیدن پوست صورت - تخلیهء چربیها(لیپو ساکشن) -عمل سینه ها و جمع و جور کردن شکم و فقط
به فکر رنگ کردن موهاش و سفید کردن دندوناش بود !!
از اونجایی که او زمان بیشتری برای زندگی داشت از این رو او تصمیم گرفت که بتواند بیشترین
استفاده را از این موقعیت (زندگی) ببرد.

بعد از آخرین عملش او از بیمارستان مرخص شد
در وقت گذشتن از خیابان در راه منزل بوسیله یک آمبولانس کشته شد.

وقتی با خدا روبرو شد او پرسید: من فکر کردم شما فرمودید من 43 سال دیگه
فرصت دارم چرا شما مرا از زیر آمبولانس بیرون نکشیدید؟

خدا جواب داد : اِاِاِا شماییییییید نشناختمتون !!!


  

شنبه : همون لحظه ای که وارد دانشکده شدم متوجه نگاه سنگینش شدم هر جا که می رفتم اونو می دیدم یک بار که از جلوی هم در اومدیم نزدیک بود به هم بخوریم صداشو نازک کرد گفت : ببخشید
من که می دونم منظورش چی بود تازه ساعت 9:30 هم که داشتم بورد را می خوندم اومد و پشت سرم شروع به خوندن بورد کرد آره دقیقا می دونم منظورش چیه اون می خواد زن من بشه
بچه ها می گفتن اسمش مریمه
از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون تصمیم گرفتم باهاش ازدواج کنم

یک شنبه : امروز ساعت 9 به دانشکده رفتم موقع تو سرویس یه خانمی پشت سرم نشسته بود و با رفیقش می گفتن و می خندیدن تازه به من گفت آقا میشه شیشه پنجرتون رو ببندین من که می دونم منظورش چی بود اسمش رو می دونستم اسمش نرگسه
مث روز معلوم بود که با این خندیدن می خواد دل منو نرم کنه که بگیرمش راستیتش منم از اون بدم نمی آد
از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون تصمیم گرفتم با نرگس هم ازدواج کنم

دوشنبه : امروز به محض اینکه وارد دانشکده شدم سر کلاس رفتم بعد از کلاس مینا یکی از همکلاسیهام جزوه منو ازم خواست من که می دونم منظورش چی بود حتما مینا هم علاقه داره با من ازدواج کنه راستیتش منم از مینا بدم نمیآد
از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون تصمیم گرفتم با مینا هم ازدواج کنم

سه شنبه : امروز اصلا روز خوبی نبود نه از مریم خبری بود نه از نرگس نه از مینا فقط یکی از من پرسید آقا ببخشید امور دانشجویی کجاست ؟
من که می دونم منظورش چیه ولی تصمیم نگرفتم باهاش ازدواج کنم چون کیفش آبی رنگ بود حتما استقلالیه وقتی که جریان رو به دوستم گفتم به من گفت : ای بابا !‌ بدبخت منظوری نداشته ولی من می دونم رفیقم به ارتباطات بالای من با دخترا حسودیش می شه حالا به کوری چشم دوستم هم که شده هر جور شده با این یکی هم ازدواج می کنم

چهار شنبه : امروز وقتی که داشتم وارد سلف می شدم یک مرتبه متوجه شدم که از دانشگاه آزاد ساوه به دانشگاه ما اردو اومدند یکی از دخترای اردو از من پرسید : ببخشید آقا دانشکده پرستاری کجاست ؟ من که می دونستم منظورش چیه اما تو کاردرستی خودم موندم که چه طور این دختر ساوجی هم منو شناخته و به من علاقه پیدا کرده حیف اسمش رو نفهمیدم راستیتش
از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون تصمیم گرفتم هر طور شده پیداش کنم و باهاش ازدواج کنم طفلکی گناه داره از عشق من پیر می شه

پنج شنبه : یکی از دوستهای هم دانشکده ایم به نام احمد منو به تریا دعوت کرد من که می دونستم از این نوشابه خریدن منظورش چیه می خواد که من بی خیال مینا بشم راستیتش
از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون عمرا قبول کنم

جمعه : امروز صبح در خواب شیرینی بودم که داشتم خواب عروسی بزرگ خودم رومی دیدم عجب شکوهی و عظمتی بود داشتم انگشتم رو توی کاسه عسل فرو میکردم و.... مادرم یک هو از خواب بیدارم کرد و گفت برم چند تا نون بگیرم وقتی تو صف نانوایی بودم دختر خانمی از من پرسید ببخشید آقا صف پنج تایی ها کدومه ؟ من که می دونم منظورش چی بود اما عمرا باهاش ازدواج کنم
راستش از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون من از دختری که به نانوایی بیاد خیلی خوشم نمیاد

شنبه : امروز صبح زود از خواب بیدار شدم صبحانه را خوردم و اودم که راه بیفتم مادرم گفت : نمی خواد دانشگاه بری امروز جواب نوار مغزت آماده ست برو از بیمارستان بگیر
 

راستیتش از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون مردم می گن من مشکل روانی دارم
وقتی به بیمارستان رسیدم از خانوم مسئول آزمایشگاه جواب نوار مغزم رو خواستم. به من گفت آقا لطفا چند دقیقه صبر کنید. من که میدونستم منظورش چی بود

  

- انواع زن‌ها (زنها مثل چی هستند؟)

- زنها مثل اطو هستند هم مصرفشان بالا است هم زود داغ می کنند البته بدون بخارش هم بدرد نمی‌خورد.

- زن ها مثل پیاز هستند ظاهر سفید و ظریفی دارند اما باطنشان اشک آدم رو در می‌آورد.

- زنها مثل سکوت هستند با کوچکترین حرفی میشکنند.

- زنها مثل چراغ راهنمایی هستند هر چقدر هم با آنها حرف بزنی باز هم مرتب رنگ عوض می کنند.

- زن ها مثل الکل هستند دیر بجنبی همهشان می پرند.

- زنها مثل عینک دودی هستند با هردودنیا را تیره و تار می بینی.

- زنها مثل ظرف سفالی هستند بدون رنگ و لعاب جلوه ای ندارند.

- زنها مثل کامپیوتر هستند یک بار خودش را میگیری و یک عمر لوازم جانبی آنرا .

- زنها مثل کیک خامه ای هستند با نگاه اول آب از لب و لوچه آدم آویزان می شود اما کمی بعد دل آدم را میزند.

- زنها مثل زیر شلواری هستند مردا با هیچکدامشان جرأت نمی کنند به بازار بروند.

- زنها مثل توپ هستند تا لگدشان نزنی تکون نمی خورند.

- زنها مثل لاستیک سواری هستند کمتر از چهارتا بیفایده است.

- زنها مثل بچه ها هستند تا وقتی که ساکتند خوبند


  

وقتی یه مرد معتاد میشه : اگه زنش زن بود و به فکر زندگیش بود این بیچاره به این روز نمی افتاد، بدبختی اینا رو به این روز می کشه دیگه!!
وقتی یه زن معتاد میشه: ای وای!!! خاک بر سرش ! بیچاره شوهرش دلش به چی خوشه ! چه جوری اینو تحمل میکنه؟؟

وقتی یه دختر یه کم به خودش میرسه : اوه! اوه ! ننه بابا داشت جمش می کردن!! اینا همش واسه جلب توجه دیگه!!! اینا دنیا و آخرت ندارن که!!!
وقتی یه پسر تیپ میزنه: چه پسر خوش پوشیه... هزار ماشاا... چه تیپی داره... میمیرن واسش دخترا

وقتی یه دختر از دار دنیا یه دونه دوست پسر  داره : چی بگم والا!!! حجب و حیا دیگه جا نداره تو این مملکت!! دیدیش ... بزا دهنم بسته باشه...
وقتی یه پسر 10 تا دوست دختر داره : بزنم به تخته اینقدر خاطر خواه داره، خدا وکیلی بهترین دخترا میرن طرفش... ولش نمی کنن که...

وقتی یه آقای محترم!!! خیابون رو با پیست اتومبیلرانی اشتباه می گیره : لامذهب عجب دست فرمونی داره...
وقتی یه خانم مثلاً یادش بره راهنما بزنه: ترمز وسطیه.... بابا برو آشپزخونه قرمه سبزیتو بپز!!! والااااااا


وقتی بچه خوب تربیت شده باشه: میبینی؟ بچه ام مثل باباشه، اصلا موفقیت تو خونواده ما ارثیه
وقتی بچه تو یه درس نمره اش بشه 75/19: بله دیگه! خانم یا پی قر و فرشه یا با این دوست موستاش در حال فک زدن و ولگردیه


وقتی تو یه جمع ، آقا پسری سر و زبون دار داره مجلس رو گرم می کنه: هزار ماشالا!!!!!!! روابط عمومیش بیسته؟؟؟!!!
شرایط بالا برای یه دختر: اوه ! اوه! دختره لوده سبک!!! خانم باش


نظر مادر شوهر در اول زندگی: میبینی شانس ما رو ؟ دختره فقط 20 میلیون جهیزیه آورده ، نمی دونم این پسره شیفته چی این عفریته شد!!!

باز هم همون مادر شوهر: دیگه چی می خواد؟ گل پسرم یه خونه 40 متری تو نقطه صفر مرزی داره، از خداشم باشه ..

ارسال از محسن عزیز


  

روزی رییس یک شرکت بزرگ به دلیل یک مشکل اساسی در رابطه با یکی از کامپیوترهای اصلی مجبور شد با منزل یکی از کارمندانش تماس بگیرد. بنابراین، شماره منزل او را گرفت.
کودکی به تلفن جواب داد و نجوا کنان گفت: «سلام» رییس پرسید: «بابا خونس؟» صدای کوچک نجواکنان گفت: «بله»
ـ می تونم با او صحبت کنم
کودکی خیلی آهسته گفت: «نه»
رییس که خیلی متعجب شده بود و می خواست هر چه سریع تر با یک بزرگسال صحبت کند، گفت: «مامانت اونجاس؟»
ـ بله
ـ می تونم با او صحبت کنم؟
دوباره صدای کوچک گفت: «نه»
رییس به امید این که شخص دیگری در آنجا باشد که او بتواند حداقل یک پیغام بگذارد پرسید: « آیا کس دیگری آنجا هست؟»
کودک زمزمه کنان پاسخ داد: «بله، یک پلیس»
رییس که گیج و حیران مانده بود که یک پلیس در منزل کارمندش چه می کند، پرسید: «آیا می تونم با پلیس صحبت کنم؟»
کودک خیلی آهسته پاسخ داد: «نه، او مشغول است؟»
ـ مشغول چه کاری است؟
کودک همان طور آهسته باز جواب داد: «مشغول صحبت با مامان و بابا و آتش نشان.»
رییس که نگران شده بود و حتی نگرانی اش با شنیدن صدای هلی کوپتری از آن طرف گوشی به دلشوره تبدیل شده بود پرسید: «این چه صدایی است؟»
صدای ظریف و آهسته کودک پاسخ گفت: «یک هلی کوپتر»
رییس بسیار آشفته و نگران پرسید: «آنجا چه خبر است؟»
کودک با همان صدای بسیار آهسته که حالا ترس آمیخته به احترامی در آن موج می زد پاسخ داد: «گروه جست و جو همین الان از هلی کوپتر پیاده شدند.»
رییس که زنگ خطر در گوشش به صدا درآمده بود، نگران و حتی کمی لرزان پرسید: «آنها دنبال چی می گردند؟»
کودک که همچنان با صدایی بسیار آهسته و نجواکنان صحبت می کرد با خنده ریزی پاسخ داد: «من».


  

+ از تولد تا مرگ دختران ...

منبع:http://azna.parsiblog.com


  

1- اسم هر جک و جونوری رو روی شما نمی گذارند، از قبیل آهو، غزال، پروانه، شاپرک و موارد دیگر که اینجا جاش نیست!

2- در عروسی می تونید لباسی رو که بارها به تن کردید رو دوباره بپوشید!

3- می تونید هر صد سال یه بار هم موهاتون رو شونه نکنید و بعد بگید مد روزه!

4- از ترس اینکه کسی سن شما رو بفهمه شناسنامتون رو قایم نمی کنید!

5- مطمئنا استهلاک فک شما به مراتب کمتر است!

6- مدل لباس دختر شمسی خانم چشمهاتون رو داخل دهانتون سرنگون نمی کنه!

7- در موقع استرس هیچ وقت ناخنهای خود را نمی جوید!

8- هفته ای دو بار شکست عشقی نمی خورید!

9- لازم نیست از 18 سالگی موهای سرتون رو رنگ کنید چون موهای جوگندمی خیلی هم به شما میاد!

10- فقط شما می تونید برید استادیوم.

11- خودتون پنچری ماشینتونو می گیرید!

12- لازم نیست با قرار دادن انواع جکهای هیدرولیک و غیر هیدرولیک در پاشنه کفش قدتون رو افزایش بدید!

13- می تونید تمام روز بادوستانتون برید کوه و وقتی برمی گردید خونه برای خانمتون تعریف کنید که چه روز پرکاری داشتید!

14- موقع خواستگاری به هیچ وجه نگران بر هم خوردن تعادل سینی چای نیستید!

15- از دیدن کله پاچه دچار تشنج نمی شید!

16- هیچ کس از اینکه دست پخت افتضاحی دارید به شما ایراد نمی گیره!

17- فقط شمایید که لذت تماشا کردن فوتبال یوونتوس - بارسلونا را با گزارش عادل فردوسی پور درک می کنید!

18- فقط شمایید که می تونید لذت تکچرخ زدن با
CG رو تجربه کنید!

19- می تونید با خط ریشتون بیش از 12000 اثر هنری خلق کنید!

20- به طلا و جواهرات دیگران در حالی که دارید از حسادت منفجر می شید نگاه نمی کنید!

21- تو عروسی ها لازم نیست چند تن زنجیر به خودتون آویزون کنید که تازه دیگران ازتون بپرسند بدلیه ؟

22- سر سفره عقد لازم نیست برید گل بچینید و گلاب بیارید و نون بگیرید و اینا...

23- در حالی که خواهرتون باید بمونه خونه و آشپزی یاد بگیره شما می رید بیرون و گل کوچیک بازی می کنید!

24- لازم نیست آدرس تمام مزون ها، پاساژها، بوتیک ها و مراکز لاغری شهرتون رو حفظ باشید!

25- اگه تو خیابون تویوتا کمری جلوی پاتون نگه نداشت به راحتی سوار یه پیکان می شید!

26- لازم نیست همیشه جای جورابهای همسرتون رو حفظ باشید!

27- فقط شما می تونید سه ساعت تمام برنامه نود رو با دوستاتون تفسیر کنید!

28- لازم نیست روزی چهار بار مثل آمپول ب کمپلکس سریالهای بی سر و ته وطنی رو تماشا کنید!

29- لازم نیست سالی یه بار زاویه دماغتون رو نسبت به افق تغییر بدید!

30- می تونید حتی تا محل کارتون رو هم با دوچرخه طی کنید و کسی اونجوری به شما نگاه نکنه!

31- می تونید راحت رو صندلی های جلوی اتوبوس بشینید و در عقب دود نخورید (البته این اتوبوس های
BRTاین قضیه رو خرابش کرد.)

32- می تونید با شلوارک و رکابی راحت تا سر کوچه برید!

33- خیالتون راحته که هرگز یک خواهر شوهر (و ایضا جاری) که مدام رو اعصابتون رزمایش برقرار کنه ندارید!

34- لباسهاتون ظرف 48 ساعت دلتون رو نمی زنه!

35- در زیر گرمای نابود کننده تابستون خیلی راحت با یه آستین کوتاه میایید بیرون!

36- نیازی ندارید هر روز که از خواب پا می شید تا ساعت 6 بعدازظهر رو جلوی آیینه با خودتون ور برید!

37- نیازی نیست سه چهارم عمرتون رو توی کلاسهای آشپزی، خیاطی، گلدوزی، آموزش فال شیرموز و تقویت اعتماد به نفس در 3/0 ثانیه بگذرانید!

38- نیازی نیست داخل کیفتون به تعداد رنگهای یک
LCD لنز چشم داشته باشید (توضیح: رنگهای LCD
معمولا بالای 16 میلیون می باشد.)

39- اگه به انواع فنون حرکات موزون آشنا نبودید هیچ اشکالی نداره!

40- فقط شما می فهمید که یک 206 اسپرت خفن چقدر زیباست!

41- بدون اینکه کسی بهتون چیزی بگه می تونید ساعتها پلی استیشن بازی کنید!

42- با دیدن سوسک و موش و امثالهم اجدادتون از گور در نمی آیند و جلوتون رژه نمی روند!

43- فرق
CD رو با بشقاب میوه خوری متوجه می شید!

44- با یک سرماخوردگی سه ماه در
CCU بیمارستان بستری نخواهید شد!

45- می تونید یه جوک بامزه تعریف کنید بدون اینکه خودتون قبل از همه دو ساعت تمام بهش بخندید!

46- روی در هیچ مغازه ای ننوشته اند که از پذیرفتن آقایانی که شئونات اسلامی را رعایت نکنند معذوریم (بس که محجوب هستند آخه)

47- داشتن ریش پروفسوری از ویژگی های بسیار ممتاز است که مخصوص شما آقایان می باشد!

48- فقط شما می تونید کت و شلوار بپوشید و کروات بزنید و کلی خوشتیپ بشید!

49- بیش از 60 درصد رشته های مهندسی رو شما به خودتون اختصاص دادید (دیگه از این با کلاس تر؟)

50- و در نهایت اینکه می تونید تو خیابون از هر کس که دلتون خواست بپرسید ساعت چنده؟! (این یکی دیگه ته ویژگی بود!)


  

1- اگه آی کیوت در سطح پهن هم باشه زرت و زورت واحد پاس میکنی ! به یاری یوگی و دوستان

2- هر موقع اراده کنی با یه ماشین کولر دار میری هر قبرستونی که میخوای !

3- اگه شبیه بچه کرگدن هم باشی همیشه یه پسر ...  پیدا میشه که بهت شماره بده !

4- بالاخره یه چیزی میتونی بمالی به اون ترکیب که چروکا معلوم نشه !

5 - میتونی به این قضیه افتخار کنی که وقتی میری تو روم چت ، کلی ? asl میفرستن واست !

6- هر چقدم هیکلت ... باشه بازم واست لباس پیدا میشه ! حتی اگه خرس باشی

7- تو اورکات عکس ننه بزرگتم بزاری همه Add ات میکنن ! واسه سر کار گذاشتنت

8- همیشه میتونی ثابت کنی که با هیچ کسی رابطه ای نداشتی ! آره جون بقلیت

9- بدون دلیل وبلاگت روزی کلی بازدید کننده داره ! (خدا از دهنت بشنوه)

10- تو ورزشگاه آزادی رات نمیدن وگرنه تو بازی با آلمان حتما میمردی !

11- اگه ماشینت پنچر شد یا بنزین تموم کردی ، مطمثن باش یه فردین پیدا میشه کمکت کنه! منو رو در حال پنچری گرفتن ماشین دخترا دیدن

12- هر موقع کار بد بکنی همه داداشتو نگاه میکنن

13- همیشه یه بی کار مثله ما هست که ازشون دفاع کنه


  
+ سلام سان بر شما مبارک سال خوبی داشته باشید. یه سری هم به ما بزنید






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ